به گزارش مشرق به نقل از فارس، یکی از مشکلات دینپژوهی کشور این است که متأسفانه افراد غیر مختصص که به روششناسی استباط احکام دینی مسلط نبوده، در جایگاه الهیدانان و متخصصان مینشینند!
نمونه این اظهار نظرها، روز گذشته درباره چادر و رنگ آن در ویژهنامه بحث برانگیز یکی از روزنامههای صبح کشور انجام شد، و شخص مصاحبه شونده خود را در جایگاه فقیه و جامعهشناس دینی نشانده و چادر با رنگ سیاه را واردات از غرب و نشان از غرور و تکبر معرفی کرد. همچنین در سرمقاله و برخی دیگر از سایر مقالات این ویژهنامه تلاش شده است حجاب را از دایره امر به معروف و نهی از منکر خارج کند. این که رویه خلاف سیره فقها و اندیشمندان (حداقل) معاصر است؛ به همین مناسبت به بررسی تاریخی تأثیرات اجتماعی و سیاسی چادر و موضع گیری علما در مورد این امر میپردازیم؛
* چادر در اقوام و ادیان دیگر هم اصالت داشته است
چادَر که امروزه چادُر تلفظ میشود، پارچهای است که زنان برای پوشاندن چهره و دستها و سایر اعضا و لباسهای خود میپوشند، پوشش مزبور ممکن است طرح و شکل متنوعی داشته باشد، اما حدود آن تقریبا نزدیک به هم بوده و در واقع، بزرگترین پوشش و نمایانترین آنهاست.
حدود پوشش در ادیان و اقوام مختلف (با همان وجه مشترک که بزرگترین پوشش روی البسه دیگر است) کمی متفاوت است. ما در اینجا به بررسی حد اسلامی آن میپردازیم؛ چرا که اغلب ایرانیان در عصر کشف حجاب و پس از آن مسلمان بودند؛ البته با اندکی اختلاف در این حدود، چادر در اقوام و ادیان دیگر هم اصالت داشته است.
در تفسیر آیه 59 سوره احزاب که ترجمه آن این است: «ای پیامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو که خویشتن را به جلباب فروپوشند، این کار برای آنکه آنها [به عفت و حیا] شناخته شوند تا از تعرض آزار نکشند، بهتر است...»، برخی جلباب را به چادر معنا کردهاند و برخی هم که دیدگاه متفاوتی داشتند آن را نوعی روسری بزرگ دانستهاند، حتی برخی در توضیح نفی چادر، جلباب را فقط به زنان پیامبر نسبت دادهاند.
فقهای اهل اجتهاد پوشاندن تمامبدن، غیر وجه و کفّین را بر زن واجب و آن را از ضروریات و مسلّمات میدانند، هرچند در مورد وجه و کفّین نیز اختلاف نظر وجود دارد. چادر یکی از مشهورترین پوششها برای رعایت این حد در اسلام است، اگرچه سابقه آن به پیش از اسلام هم برمیگردد؛ همچنین به دلیل اینکه چادر برجستگیهای بدن زن را نمایان نمیسازد، فقها استفاده از آن را برای زنان یا ضروری و یا مناسب دیدهاند.
امام خمینی رحمهالله میفرماید: «واجب است پوشاندن تمام بدن زن، بجز قرص صورت و دستها تا مچ، از نامحرم؛ و لباس مذکور اگر مقدار واجب را بپوشاند مانعی ندارد، ولی چادر بهتر است و از لباسهایی که توجه نامحرم را جلب کند باید پرهیز شود» (رساله امام خمینی).
شهید مطهّری در توصیف جلباب میگوید: «جامه گشادی است که از روسری بزرگتر و از عبا کوچکتر است و یا پیراهن و جامه گشاد و بزرگی است از ملحفه (ملافه یا روپوش). بزرگی آن همانند چادر است که زنان به وسیله آن (بنابر تفسیر المیزان) صورت و گردن و جامههای خود را میپوشانند»
وی در نتیجهگیری آیه یاد شده میگوید: زنان باید با پوشش گشاد و وسیع، سر و سینه خود را (تا پا) بهخوبی بپوشانند؛ به گونهای که موجب تهییج هوسبازان و به دنبال آن، مزاحمت آنها قرار نگیرند؛ بنابر این آیه، نباید زنان با لباسهای چسبان، در برابر چشم مردم ظاهر شوند.
* موضعگیری علما درباره چادر
روحانیان نیز همانند مردم در برخورد سیاسی و اجتماعی با پدیده نفی چادر، به دو دسته تقسیم شدند:
1. گروهی که تعدادشان بسیار انگشتشمار بود، با پذیرش نفی چادر، برای خود دلایلی میآوردند: «وحیدی، فرزند شیخ ابوالقاسم کرمانشاهی، در مجلس جشن بیحجابی در سال 1314 همراه همسرش شرکت کرد و یک قصیده طولانی با مطلع «به شرع اجمل رسل حجاب لازم نیست» از سرودههای خودش خواند. پس از آن به تهران آمد، عمامه و قبا و عبا برداشت و فُکُل و کروات و زنار بست و ریش را تراشید و به خدمت دولت پهلوی درآمد و بارها وکیل و سناتور شد»
همچنین در میان طرفداران کشف حجاب، محمد تقی اصفهانی بود که چنین استدلال میکرد: «آقایان علما، اگر شما میل ندارید سخنان ناشایست بشنوید از تعقیب عقاید کهنه خود دست بردارید... شما ما ایرانیان بیچاره را راحت نمیگذارید و مخلوقات زیبایی را که برای ما آفریده شده، در زیر چادر و چاقچور پنهان میکنید». در همان زمان، یکی از بانوان مدافع چادر چنین پاسخی به او میدهد: «ما این شخص را میشناسیم؛ او شاپو یا عمامه را در مواقع لازم بر سر میگذارد»
2. گروه دوم که تقریبا اکثریت قریب به اتفاق علما و مراجع و روحانیان را شامل میشد، به مقاومت در برابر نفی چادر در عرصههای سیاسی و اجتماعی پرداختند. برخی با مأموران و رضاشاه درگیر شدند، برخی با ایراد خطبه و تبلیغ، به تکفیر نفیکنندگان حجاب و چادر پرداختند، عدهای به زندانهای سیاسی رفتند، گروهی تبعید شدند، برخی به اعلام نارضایتی و مخالفت اکتفا نمودند و گروهی هم به خاطر دفاع از حفظ چادر و جایگاه آن در میان زنان، مورد شکنجه و آزار و اذیت و توهین و افترا قرار گرفتند. سید ابوالقاسم کاشانی به اعتراضهای متعدد پرداخت: «[برای وزارت داخله] عجب است با این وضعیت ناهنجار مملکت که از هر حیث دچار زحمت و شدت و محنت است، در گیلانات مأمورین شهربانی و فرمانداری متعرض به چادر زنهای بیچاره، که ستر عورت و زندگی و لباس خود را به آن مینمایند، با کمال سختی و شدت میشوند. معلوم نیست که این تعدی و اجحاف مطابق کدام قانون و عقل و انصاف است...»
آیتالله حائری نیز به مقابله پرداخت؛ اما «بعد از تذکره ایشان نسبت به محکوم کردن این اقدام، رضاشاه به گونهای حرمتشکنانه به منزل شیخ عبدالکریم رفت و به او چنین گفت:.. شما از من چه میخواهید؟ رفتارتان را عوض کنید، وگرنه حوزه قم را با خاک یکسان میکنم. کشور مجاور ما [ترکیه آتاتورک] کشف حجاب کرده و به اروپا ملحق شده، ما نیز باید این کار را بکنیم و این تصمیم هرگز لغو نمیشود»
آوردهاند که بعد از ماجرای مسجد گوهرشاد «آقای شیخ عبدالکریم حائری در قم مطلب را با وحشت تلقّی کردند و از غصه این موضوع بیمار شدند و حدود یکسال پس از ماجرا، از همان بیماری از دنیا رفتند؛ همچنین مرحوم حاج میرزا محمد آقا خراسانی، فرزند مرحوم آیتالله خراسانی، پس از رفتن آقای قمی به عراق (و انتشار اعلامیهای توسط ایشان علیه دولت ایران) دنباله قضیه را در مشهد تعقیب نمودند که ایشان را دستگیر کردند و به تهران آورده و او در تهران و در زندان وفات نمود».
درباره واکنش رضاخان به اعتراض شیخ محمد تقی بافقی، یکی از روحانیان، چنین نقل میکند: «... [بعد از ورود به حرم] رضاخان و مأمورانش حاج شیخ محمد تقی [بافقی] را پسگردنی زدند و بیرون آوردند و پای ایوان آینه داخل صحن، به پشت خوابانیدند و او [رضاخان [با دست خودش شروع کرد به زدن به پشت حاج شیخ محمد تقی. حاج شیخ نیز از آن زیر میگفت: یا صاحب الزمان، یا صاحب الزمان. آخرش شیخ محمد تقی را بردند به محبس بسیار تاریکی که روز و شبش معلوم نبود؛ جای یک نفر بیشتر هم نبود، به طوری که خوابیدن نیز برایش مشکل بود. بنده خدا مدتی طولانی در آنجا بود. روز میبردندش به استنطاق... چیزی نتوانستند ازش بگیرند، اما چه بلاها که بر آن بیچاره وارد شد، خدا میداند و بس. خدا رحمتش کند... که او را بعدها به زندان عمومی بردند و بعد از یکسال حبس به اقامتگاه جاری در شهر ری محوم کردند»
* نقش غیر ایرانیان و نفی چادر
بهوضوح، بیشترین تأثیرات سیاسی و اجتماعی در نفی چادر و تبلیغ و اجبار استفاده از کالاهای جایگزین به استناد موافقان این کار، بخصوص شاه، کشورهای غربی بودند. شاه میخواست اروپایی شود و لازمه اروپایی شدن کمک و مشاوره با اروپاییان بود. او فقط تمدن غرب را تمدن میدانست و پیشرفت را در غربی شدن؛ از اینرو از همکاری و مشاوره با غربیها در خصوص موضوع نفی چادر، بیشتر از مشاوره با خود ایرانیها استقبال میکرد. غافل از اینکه در آن سوی مرزهای ایران، استعمار یا غربیها، به دنبال اهداف و منافع خودشان در ایران بودند؛ از اینرو پوشیدگی زن با فرهنگ آنها مغایرت داشت و چون نشان از دین داشت و دین از موانع مهم استعمارزدایی بود، خود به خود باید حذف میشد. از سوی دیگر، سرمایهداران که به دنبال بازار مصرف برای کالاهای مصرفی خود در جهان، بخصوص کشورهای جهان سوم، میگشتند، این کالاها را هم باید به فروش میرساندند و هم تبلیغ میکردند و زن به عنوان گزینهای پرسود برای این کار خود به عنوان کالا، چه در فرهنگ خودشان و چه در نشر آن در کشورهای دیگر، محسوب میشد و مطابق منافعشان قابل تبدیل و تحول بود.
«فرانتس فانون» جامعهشناس مشهور، در کتاب انقلاب الجزایر یا بررسی جامعهشناسی یک انقلاب به بررسی نقش چادر زنان الجزایری در مقابل استعمار فرانسه پرداخته و مینویسد: «سیاستمداران استعمار به این نتیجه رسیده بودند که اگر بخواهند به تار و پود بافت جامعه الجزایری هجوم ببریم و استعداد مقاومت را از آنها بگیریم، باید ابتدا زنها را تحت تسلط خود در آوریم و لذا هر چادری که دور انداخته شود، افق جدیدی را که برای استعمارگران ممنوع بوده در برابر او میگشاید و پس از دیدن هر چهره بیحجابی امیدهای حملهور شدن استعمار ده برابر میشود»
همفر، جاسوس انگلیس، در خاطرات خود مینویسد: «باید زنان مسلمان را فریب داد و از زیر چادر و عبا بیرون کشید با این بیان که حجاب یک عادت است، از خلفای بنیعباس و یک برنامه اسلامی نیست و لذا مردم زنان پیامبر را میدیدند و زمان صدر اسلام در هر کاری با مردان شرکت میکردند. پس از آنکه زنان را از چادر و قبا بیرون آوردیم، باید جوانان را تحریک کنیم که دنبال آنها بیفتند تا در میان مسلمانان فساد رواج یابد و برای پیشبرد این نقشه لازم است اول زنان غیر مسلمان را از حجاب بیرون بیاوریم تا زنان مسلمان از آنها یاد بگیرند»
* لزوم حفظ قداست چادر
در یک نگرش، چادر در فرهنگ اسلامی و ایرانی جایگاه ویژه خود را دارد و امری سطحی نیست که فقط محصول سلیقه باشد، بلکه در مقابل فرهنگ غربی یا غیر اسلامی متجدد، کالایی است مهم و از لحاظ مبنایی مؤثر.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، چیزی قریب به بیست سال پیش در چهارم دی ماه 1370 در دیدار اعضای شورای فرهنگی اجتماعی زنان، سخنانی را در زمینه حجاب و خصوصا استفاده از چادر ایراد فرمودند و گفتند: «مثلا بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این فکر غلطی است. نه اینکه من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من میگویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانه ملی ماست...»
* چادر امروزه خود به نوعی مبلغ اسلام است
چادر امروزه خود به نوعی مبلغ اسلام است و نشان مسلمانی زنی که حامل آن است؛ البته چنانکه بحث شد، اصالت چادر حتی به ادیان و اقوام پیش از اسلام هم برمیگردد، ولی امروز چادر نشانه دین خاصی محسوب میشود. از سوی دیگر، وسیلهای است برای حفظ زنان از هجوم کالاهای مصرفی ـ آرایشی و نمایش آنها توسط این قشر و نیز مصونیت در برابر نامحرمان و از همه مهمتر، حفظ حریم الهی و احترام به متولیان دین و استباط آنان از دین در مورد لزوم پوشیدن چادر.
اما در نگرشی دیگر، امروز تنوع چادر و استفاده از پارچههای ناهنجار و بدننما و انواع و اقسام نوع پوشش به وسیله چادر، خود میتواند باز فرهنگ کالاپذیری و مصرفی شدن را در میان زنان و حتی نمایش مدهای مختلف چادر به همراه داشته باشد.
نحوه استفاده از چادر مهم است؛ اما زنان گاهی با چادر آنقدر ملزم به حریمشکنی میشوند که شاید با روسری یا مقنعه نشوند! بعضی فقط چادر دارند و در هنگام فعالیتهای اجتماعی، مو و بدن آنها نمایان میشود. برخی با اجبار و اکراه چادر میپوشند و از اینرو، به نوعی با چادر خود به قشر معتقد که از این پوشش استفاده میکنند، بیاحترامی مینمایند. زنان چادری امروز مورد طعن و تمسخر برخی جوانان و اقشار مخالف، اعم از زن یا مرد، قرار میگیرند؛ البته عده کمی در اینباره احساس حقارت میکنند و نسبت به چادر خاطره ناخوشایندی خواهند داشت.
شهید مطهری میگوید: «استفاده زنان از روپوشهای بزرگ (چادر) که بر سر افکندهاند، دو جور بوده است؛ یک نوع صرفا جنبه تشریفاتی داشته، با چادر هیچ جای بدن خود را نمیپوشاندند، بلکه آن را رها میکنند. وضع چادر بر سر کردنشان نشان میدهد که اهل پرهیز از معاشرت با مردان نامحرم نیستند و از اینکه مورد بهرهبرداری چشمها قرار بگیرند احساسی ندارند. نوع دیگر، بر عکس بوده و هست؛ زن آنچنان با مراقبت لباسها و چادر خود را میگیرد و آن را رها نمیکند که نشان میدهد اهل عفاف و حجاب است و این کار خود آژیر دورباشی برای دزدان ناموس ایجاد میکند و ناپاکدلان را مأیوس میکند.»
موضوع مطلب :